ذبيح پس از پانزده سال از حبس آزاد مي شود. او باج گيري بوده كه با اقدس آشنا شده و در حمايت از او مرتكب قتل شده است. اقدس، در موقع دستگيري ذبيح، از او آبستن بوده، و حالا ذبيح به زادگاهش باز مي گردد تا فرزندش جلال را بيابد. حيدر مسبب دستگيري ذبيح بوده، و قبل از آن كه ذبيح وارد زادگاهش شود صفدر برادرش را خبر مي كند تا مراقب خود باشد. بزرگان محل در خانه ي حيدر جمع مي شوند و به رئيس شهرباني عرض حال مي نويسند كه…
ذبيح پس از پانزده سال از حبس آزاد مي شود. او باج گيري بوده كه با اقدس آشنا شده و در حمايت از او مرتكب قتل شده است. اقدس، در موقع دستگيري ذبيح، از او آبستن بوده، و حالا ذبيح به زادگاهش باز مي گردد تا فرزندش جلال را بيابد. حيدر مسبب دستگيري ذبيح بوده، و قبل از آن كه ذبيح وارد زادگاهش شود صفدر برادرش را خبر مي كند تا مراقب خود باشد. بزرگان محل در خانه ي حيدر جمع مي شوند و به رئيس شهرباني عرض حال مي نويسند كه…
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکند.